تجاهل العارف
تَجاهُلُ الْعارِف، از مباحث رایج در بدیع معنوی. این اصطلاح را تجاهل العارفین نیز خواندهاند (نک : هدایت، 90). تجاهل در باب تفاعل، یعنی خود را نادان و نادانسته وانمودن (آنندراج، 2 / 1029) و یا نمایش نادانی و تظاهر به نادانی کردن (زوزنی، 2 / 602). به بیان دیگر، متکلم از امری معلوم آنچنان پرسش میکند که از امری مجهول، و با آنکه چیزی را میداند، در معرفت آن تجاهل مینماید (رامی تبریزی، 81). سکاکی (د 626ق / 1229م) به سبب حضور این صنعت در کلام الاهی، عنوان تجاهل را بر آن نمیپسندد (ص 427؛ نیز نک : بابرتی، 659؛ تفتازانی، 1 / 186) و از آن با عنوان «سوقالمعلوم مساقٌ غیرهِ لنکتة»، به معنی «امری معلوم را به جهت ابراز نکتهای به صورت نامعلوم روایت کردن» تعبیر میکند (سکاکی، همانجا).
علمای دانش بدیع به آیاتی از قرآن کریم اشاره کردهاند که در آنها آرایۀ تجاهلالعارف مشهود است (از جمله: نک : نازعات / 79 / 27؛ صافات / 37 / 62). به عنوان مثال، پروردگار در آیۀ 17 سورۀ طه خطاب به موسى میفرماید: «وَ ما تِلْکَ بِیَمینِکَ یا موسى» که این پرسش با وجود علم پروردگار نسبت به موضوع برای تذکر و تقریر آمده است (صفیالدین حلی، 117؛ تفتازانی، همانجا) و نکتهای را که سکاکی بر ابراز آن تأکید میورزد، در این مقام «تذکر و تقریر» است.
از معروفترین شواهد این صنعت در ادبیات عرب بیتی است منسوب به ذیالرمه و یا عُرجی (نک : ابوهلال عسکری، 445-446؛ اسامة بن منقذ، 141): باللٰه یا ظبیات القاع قلن لنا / لیلای منکن ام لیلا من البشر؟، که شاعر از شدت عشق و حیرت نسبت به زیباییهای محبوب او را با آهوان بیابان همسان میپندارد و نسبت به تعلق او به گروه آدمیان، یا خیل آهوان تردید میکند. نظیر این مثال بیتی است از بحتری که در آن دندانهای معشوق را با برق رخشان در شب تاریک یکسان پنداشته، و در تمایز آنان اظهار جهل کرده است (نک : مازندرانی، 349؛ عباسی، 3 / 164).
ادب فارسی
صنعت تجاهل العارف، از جمله صنایع رایج در ادب فارسی، با ارزشهای زیباییشناختی خاص است. این صنعت در آثار نخستین شاعران پارسیگوی، در سبک خراسانی و سپس سبک عراقی به چشم میخورد و بیش از همه در آثار عنصری (نک : رادویانی، 79) و سعدی بسامد دارد (به عنوان نمونه، نک : رودکی، 217؛ عنصری، 105؛ سعدی،کلیات، غزل 559، بیت 5).
تجاهل العارف مبتنی بر 3 رکن اصلی است: تخیّل، تشبیه و مبالغه. ژرف ساخت این صنعت، غالباً نوعی تشبیه مضمر است همراه با غلو (شمیسا، 80) و یا تشبیه بالکنایه است که درجهای بالاتر از تشبیه صریح را افاده میکند و ضمن طرح پرسشی شاعرانه و خیالانگیز، وحدت، همسانی و همشأنی مشبه و مشبهٌبه ادعا میشود و به خواننده القا میگردد (فشارکی، 112). چنین است پرسش شاعرانه در بیتی از سعدی (کلیات، غزل 78، بیت 2): باد بهشت میگذرد یا نسیم باغ / یا نکهت دهان تو، یا بوی لادن است؟، که براساس آن، مانندگیِ «باد بهشت»، «نسیم باغ» «نکهت دهان یار» و «بوی لادن» تا بدان جا ست که کار تشخیص و تمایز میان آنها را دشوار میسازد و با آنکه شنونده میداند مقصود گوینده چیست، در شک خیالانگیز و نیز در شگفتی با وی همداستان میشود.
این آرایۀ ادبی در شعر معاصر نیز به چشم میخورد: کاینک به حیرتم / کاین شعر عاشقانۀ پرشور و جذبه را / باران سروده است / یا من سرودهام؟ (شفیعی، 166؛ نیز نک : فضیلت، 43).
تجاهل العارف، به طور طبیعی در محاورات روزمره نیز به کار میرود، مانند «تو باید بیشتر مراقب بچهات باشی یا من؟» (صفوی، 2 / 138). در این موارد مقصود اصلی غالباً تأکید در کلام است و معمولاً از عنصر تشبیه و وجه ادبی خالی است.
مقاصد و اهداف
آرایۀ «تجاهل العارف» ابتدا در نمونههایی از شعر عرب باز شناخته شده، و در شعر و ادب عربی اهداف و مقاصدی برای آن تعیین گردیده است (به عنوان نمونه، نک : نویری، 7 / 123؛ طیبی، 294-295؛ بابرتی، 659-662). در زبان فارسی نیز علمای دانش بدیع، در زمینۀ تعیین مقاصد و اهداف تجاهلالعارف، براساس شعر فارسی و نیز با استفاده از کتب بلاغی عربی، تلاشهایی ورزیدهاند و نمونههایی به دست دادهاند (نک : فقیر دهلوی، 81- 82؛ گرکانی، 105- 108؛ آقاولی، 208؛ تقوی، 240) که از جملۀ آنهاست: مبالغه در ستایش و نکوهش، اظهار عشق، اظهار شگفتی، و توبیخ و تحقیر مخاطب (نویری، طیبی، همانجاها؛ آقاولی، 208- 209).
برخی دیگر از نمونههای این صنعت با توجه به اهداف و مقاصد مورد بحث چنین است:
1. اظهار شگفتی (سعدی، بوستان، 49): فرا رفت و گفت ای عجب این تویی؟ / فرشته نباشد بدین نیکویی!
2. اظهار عشق (مولوی، غزل 1436؛ بیت 1): تو خورشیدی و یا زهره و یا ماهی؟ نمیدانم / وزین سرگشتۀ مجنون چه میخواهی؟ نمیدانم.
3. تحقیر مخاطب (حافظ، غزل 124، بیت 7): بانگ گاوی چه صدا باز دهد؟ عشوه مخر / سامری کیست که دست از ید بیضا ببرد؟
4. برای هدف توبیخ و مبالغه در نکوهش و ذم (نک : سعدی، همان، 124، 131)؛ برای مبالغه در ستایش و مدح (نک : فردوسی، 4 / 2722).
مآخذ
آق اولی، عبدالحسین، درر الادب، تهران، انتشارات هجرت؛ آنندراج، محمدپادشاه، تهران، 1363ش؛ ابوهلال عسکری، حسن، کتاب الصناعتین، به کوشش مفید قمیحه، بیروت، 1404ق / 1984م؛ اسامة بن منقذ، البدیع فی البدیع، به کوشش عبدالله علی مهنّا، بیروت، 1407ق / 1987م؛ بابرتی، محمد، شرح التلخیص، به کوشش محمدمصطفى رمضان صوفیه، طرابلس، 1983م؛ تفتازانی، مسعود، شرح المختصر، قم، کتابفروشی نجفی؛ تقوی، نصرالله، هنجار گفتار در فن معانی و بدیع فارسی، اصفهان، 1363ش؛ حافظ، دیوان، به کوشش پرویز ناتل خانلری، تهران، 1362ش؛ رادویانی، محمد، ترجمان البلاغة، به کوشش احمد آتش، استانبول، 1949م؛ رامی تبریزی، حسن، حقایق الحدائق، به کوشش محمدکاظم امام، تهران، 1341ش؛ رودکی، جعفر، دیوان، به کوشش جهانگیر منصور، تهران، 1373ش؛ زوزنی، حسین، المصادر، به کوشش تقی بینش، مشهد، 1345ش؛ سعدی، بوستان، به کوشش غلامحسین یوسفی، تهران، 1379ش؛ همو، کلیات، به کوشش محمدعلی فروغی، تهران، 1362ش؛ سکاکی، یوسف، مفتاح العلوم، بیروت، 1403ق؛ شفیعیکدکنی، محمدرضا، آیینهای برای صداها، تهران، 1376ش؛ شمیسا، سیروس، نگاهی تازه به بدیع، تهران، 1368ش؛ صفوی، کورش، از زبانشناسی به ادبیات (ج 2: شعر)، تهران، 1380ش؛ صفیالدین حلی، شرح الکافیة البدیعیة، به کوشش نسیب نشاوی، دمشق، 1402ق؛ طیبی، حسین، التبیان، به کوشش هادی عطیه مطر هلالی، بغداد، 1407ق / 1987م؛ عباسی، عبدالرحیم، معاهد التنصیص، قاهره، 1947م؛ عنصری، حسن، دیوان، به کوشش محمد دبیرسیاقی،تهران،1342ش؛ فردوسی، شاهنامه، بهکوشش ژول مل، تهران،1363ش؛فشارکـی، محمد، بدیع، تهران، 1374ش؛ فضیلت، محمود، آرایههای ادبی در زبانفارسی، کرمانشاه، 1371ش؛ فقیر دهلوی، میرشمسالدین، حدایق البلاغت، لکهنو، 1872م؛ قرآن کریم؛ گرکانی، محمدحسین، ابدع البدایع، تهران، 1328ق؛ مازندرانی، محمدهادی، انوار البلاغة، به کوشش غلامینژاد، تهران، 1376ش؛ مولوی، کلیات شمس، به کوشش بدیعالزمان فروزانفر، تهران، 1363ش؛ نویری، احمد، نهایةالارب، قاهر، 1357ق / 1938م؛ هدایت، رضا قلی، مدارج البلاغة، به کوشش حسین معرفت، شیراز، 1355ش.
محمدنوید بازرگان